شاهنامه امیر کبیر در سال 1350 توسط انتشارات امیر کبیر و به همت والای مرحوم آقای
عبدالرحیم جعفری. به طبع و نشر رسید
از اینرو کار طراحی کتاب شاهنامه و نقاشی تابلوهای آن و چهره فردوسی به دست استاد محمد بهرامی،
نقاش خلاق و مبتکر و نو آور معاصر ایران سپرده میشود.
استاد بهرامی که خود از ارادتمندان صمیمی اشعار فردوسی است از خاطرات خود چنین میگوید:
هنگامی که ناشر کتاب (مرحوم اقای جعفری) برای تهیه تصاویر شاهنامه به من رجوع نمود ، با اشتیاق
زیاد پذیرفتم.
من که همواره برای نقاشی در جستجوی میدانی وسیع و سرچشمه هایی اصیل و غنی برای گرفتن الهام بودم
، از این پیشنهاد استقبال کردم و از ایشان وقت خواستم تا بر مبنای داستانهای شاهنامه با فراغت
و
مطالعه بیشتر تابلوهایی در خور و شان این مجموعه عظیم بسازم.
با اینکه بارها شاهنامه را خوانده و تحت تأثير هنر شگرف و جادویی آن قرار گرفته بودم ، این بار
با دقت بیشتری داستانهای آنرا مطالعه نمودم.
در این زمان بیشتر متوجه شدم که در برابر خود، چگونه دنیایی از هنر و چه اقیانوسی بیکران و
منبعی عظیم و تمام ناشدنی از داستانهای شورانگیز و حماسه های با شکوه و جاودانه ای دارم.
شاهنامه فردوسی آینهی معنی نمای تاریخ ادب و هنر، رویاها و بلند پروازیهای تاریخ اجتماعی و
فرهنگی و حماسه شور انگیز کشش ها و کوششهای مردم ایران در جریان این تاریخ است، بدین روی تحت
تاثیر جاذبههای شاهکار فردوسی تصمیم به ایجاد کاری بزرگ و در خور شاهنامه فردوسی گرفتم.
برای ترسیم این صحنههای جاودانی با تمام وجود خود کوشیدم. عظمت خدایی قهرمانان شاهنامه
، نقشی که انسانهای بزرگ، عشاق نامدار، سرداران دلیر، قهرمانان، فلاسفه و حکما که همگی
انسانهایی از نژاد ماايرانی و ظاهراً شبیه خود ما بودند در این کتاب عظیم دارند، عظمت تخیلات و
رؤیا های فردوسی و حماسهوعظمت تخیلات و رؤیا های فردوسی و حماسههای جاودانه مخلوق او،
بزرگترین انگیزه من در مصور ساختن
داستانهای شاهنامه بوده است.
هنگام مطالعه و اتود برای یافتن شیوه ای در خور و متناسب برای نقاشیهای شاهنامه هنر کاملا
دکوراتیو مینیاتور ایران و مکاتب مختلف آن با تمام جلال و شکوه و امکاناتش ضمن اینکه عظیم ترین
میدان را برای جولان در عرصه هنر نقاشی ازنقطه نظر تکنیک، نشان دادن زیب و زیورها، اینهی و
نمودهای قابل دید. طبیعت در اختیار من قرار میداد نمیتوانست از هر جهت مرا راضی کند.
از هنر ملی مینیاتور ایران تکنیک ساخت و ساز و فرمهای بی نظیر سمبلیک آنرا گرفتم و رفته رفته
آنها را. با شیوه کار خود تطبیق دادم و آنان را بهم آمیختم.
سبک مخصوص کارهای نقاشی من با گرایش مخصوص آن به. نوعی سوررئالیسم میتوانست مدد کارم برای طراحی
صحنههای شاهنامه باشد و هنگام رنگ آمیزی در حد امکان رنگهای تازه و ترکیبات جدید و
متناسب بکار بردم.
خلاصه اینکه اشعار فردوسی چنان روح ماجراجو، تسکین ناپذیر و تازه پسند مرا برانگیختند که مصمم
به خلق شیوهای نو در هنر نقاشی ایران گشتم.
قبل از هر چیز مطالعه تاریخ هنر وتمدن ایران را مجدداً از سر گرفتم، به تمام موزه های دنیا که
آثار ایران در آنجا بود سر زدم، روزها و ساعتها وقت خود را صرف طراحی از روی اثار باستانی،
مجسمهها و ابنیه های ایران نمودم .