انتخاب زبان :

En
a

زندگینامه محمدبهرامی

بخش اول

زندگینامه محمد بهرامی

دوران ظهور استعداد نقاشی و تفکرات هنری محمد بهرامی

استاد محمد بهرامی در مهرمای 1305 از پدر تفرشی (ابوطلب بهرامی) و مادری از اهالی گیلان
(فاطمه محمدزاده) در کوهپایه‌های سرسبز و زیبای گیلان در منطقه‌ای که امروزه آنرا رحمت آباد کیاآباد مینامند به دنیا آمد.
آن روزها رضا‌شاه به تخت نشسته و تاجگذاری کرده بود و اوضاع سیاسی به گونه‌ای بود که همه‌چیز در کشور دچار تحول و دگرگونی بود از این‌رو اداری دارایی به نوعی شروع به تاسیس و برقراری کرده و معدود کسانی که سواد و اطلاعات علمی داشته‌اند از این طریق استخدام و به نقاط مختلف اعزام می‌شدند.
ابوطالب بهرامی (پدر) مردی با سواد و با تدبیری از اهالی تفرش بود که به دلیل داشتن آموزه‌ها و معلوماتی در دروه‌های که در روسیه گذرانده بود به سمت کارمند عالی رتبه دارایی گیلان منسب شد تا ماموریت خود را به انجام برساند و در آنجا ازدواج می‌کند و محمدبهرامی در این منطقه زیبا به دنیا می‌آید و پا به عرصه وجود می‌گذارد
دوران کودکی در انجا سپری شد و پدرش او را در سن پنج سالگی به مکتبی در حوالی منطقه "نصفی" می‌گذارد تا دوران ابتدایی را شروع کند خودش توصیف می‌کند که هر روز با پسردایی خود پیاده این مصافت را طی میکرده و به مکتب می‌رفته است.

هفت ساله بود که به تهران نقل مکان می کنند و از همان ایام شور و شوق نقاشی در کودک شروع به شکل گیری می‌کند از اولین خاطره‌های نقاشی که توسط ایشان تعریف شده است اینست که روزی چشم درد بدی گرفته بوده است و پدرش او را نزد طبیبی می‌برد به یاد می‌آورد که با کالسکه به باغ بزرگی می‌روند که گویا منزل طبیب بوده است و از اتاقی عبور می‌کنند که مادر طبیب در حال پخت و پز بر روی چراغ خوراک پزی نفتی آبی رنگ بوده است کودک توجه اش به چراغ جلب می‌شود طبیب بعد از معاینه‌ و مداوا از پدر می‌پرسد آیا فرزندت به مدرسه می‌رود و او میگوید بلی اما علاقه وافری به نقاشی دارد و مرتب روی کتاب‌ها را نقاشی می‌کندو مادر طبیب می گوید پس این کاغذ و قلم را بگیر و برای ماهم نقاشی کن و کودک بدون تفکر شروع به نقاشی می‌کند و آنچنان چراغ خوراک پزی را نقاشی می‌کند که حاضرین همه تعجب زده می‌شوند
زیرا معمولا کودک در هنگام نقاشی فقط محتویات ذهن خودش را نقاشی می‌کند اما محمد دقیقا آنچه را که در عالم واقعیت بوده است باجزئیات و بادقت نقاشی می‌کند و از آنجا پدر متوجه استعداد شگرف فرزند خود می‌شود شاید به این دلیل که خود نیز دستی به هنر داشته است و علاقمند بوده و خطی خوش داشته و اشعار حافظ را با دقت به عنوان سرگرمی گلدوزی می‌کرده است، از این رو بعد از آن شب تصمیم میگرد که فرزند خود را بکارگرفته و پیگری کند حال دیگر محمد در کلاس چهارم ابتدایی بوده و 10 ساله می‌شود در دبستان ناصرخسرو درس می‌خوانده است

بخش دوم

دوران تحصیل

شروع تحصیل در دبستان ناصرخسرو تا دبیرستان ایرانشهر

حال دیگر محمد در کلاس چهارم ابتدایی بوده و 10 ساله می‌شود در دبستان ناصرخسرو درس می‌خوانده است روزی معلم نقاشی (ابوالقاسم حالت) درکلاس گلدانی را روی میز میگذارد و از شاگردان می‌خواهد که گلدان را نقاشی کنند و پس از فرصتی و بازدید از نقاشی‌ها شاگردان کار محمد بهرامی را به دست گرفته و درحال که به شاگردان نشان میداده است اظهار میکند "در بین شما این بچه نقاش خواهد شد". ضمنا ابوالقاسم حالت هنرمند معروف تاتر بوده است
محمد که حال دیگران از سر فرصتی که برای نقاشی استفاده می‌کرده است در تابستان همان سال توسط پدرش به صنایع مستظرفه که به تازگی به فرمان رضاشاه جهت رونق دادن به هنرکشور تاسیس شده بود و توسط استادان به نامی همچون استاد علی کریمی اداره می‌شده است می‌برد بعد ها این سازمان به سازمان هنرهای زیبای معروف می‌گردد به هرحال محمد بهرامی با شور و شوق لاینفکی در آنجا که اولین کارگاه نقاشی بوده است مشغول می‌شود و از انجا طبع و استعداد بی‌نظری و پرشوراو اجازه کپی از نقاشی ها را از روی وی سلب میکند،
او خودش به طراحی و رنگ آمیزی می‌پرداخته و توجهی به مدلی که استادان روبروی وی قرار می‌داند نمی‌کرده است اما در این میان یکی از شاگردان کمال الملک که در آنجا نیز تدریس می‌کرده و مشغول ساختن اثری از منظره در دربند بوده و عکسی از آن منظره را داشته بهرامی تصمیم می‌گرد این اثر را به صورت آبرنگ کارکند و خودش می‌گوید این اولین اثرش در صنایع مستظرفه بوده
در آخر تابستان هنگامیکه پدر جویای حال و احوالات فرزندش می‌شود استادان به او می‌گویند فرزندت در اینجا فقط کاغذ و رنگ حرام کرد.. پس از مدتی محمد تصمیم می‌گیرد که ضمن درس خواندن به هنرخویش نیز بپردازد در زمان‌های بیکاری و بعد از مدرسه به کارهای هنری می‌پرداخته و برای مثال بادبادک‌های کاغذی ساخته و روی آنها را با نقاشی‌های زیبا مزین می‌کرد و یا میز و صندلی کوچک اسباب بازی می‌ساخته و آنها را تزئین کرده و گهگایی همکلاسی هایش آنها را خریداری می‌کردند

هنگامی که 14 ساله می‌شود در تابستانی پدرش او را نزد استاد تقوی که پدرش نقاشی ناصرالدین شاه دکان عقیق فروشی داشته می‌برد و در آنجا مشغول بازسازی و یادگیری آثار هنری می‌شود در این هنگام بهرامی به بازسازی و ترمیم نقاشی ها می‌پردازد و در آنجا است که با بازسازی و ترمیم نقاشی‌های خانواده تیموریان به استاد تقوی ثابت می‌کند که استعداد زیادی در هنرنقاشی دارد. محمد در تمام دوران تحصیل گرداگرد کتابهای هم شاگردیهایش را به هنر تذهیب مزین می‌کرد و کتابهای درسی را صورتی زیبا و بدیع می‌ساخته است.
در مقطع دبیرستان به دبیرستان ایرانشهر می‌رود و اینکه جنگ جهانی دوم شروع شده و دوران کمبودها را به خوبی به یاد می آورد.
در دوران دبیرستان به علت علاقه زیادی که به ورزش داشته به باشگاه ورزشی جدید "نیرو و راستی" که توسط منوچهر مهران پایه گذاری شده بود می‌رود و چون به نقاش بودن معروف بوده
آقای مهران از او می‌خواهد برای مجله ورزشی که توسط ایشان تهیه شده بود طرحی روی جلد نقاشی کند اکنون محمد بهرامی 16 ساله بوده و خودش نقل میکند که برای مجله شیری ایستاده طراحی کردم و کلمه نیرو و راستی را در آن جای دادم. و بدین ترتیب دفتری را در عالم هنر به عنوان طراحی روی جلد درتاریخ هنر و گرافیک ایران بازمی‌کند! شاید به صراحت بتوان گفت که این از اولین طراحی‌های روی جلد در ایران بوده است به هرحال چون در آن زمان اولین و تنها مرکز چاپ در ایران روزنامه اطلاعات بوده است آقای مهران به همراه محمد بهرامی 16 ساله به آن چاپخانه می‌روند و در آنجا اقای احمد شهیدی (رئیس اطلاعات ماهانه) ضمن متعجب ماندن از ذوق و استعداد محمد بهرامی از وی درخواست می کند که طرح روی جلدی برای کتاب "انتقام" که در دست چاپ داشته طراحی کند و جالب آنکه جا مقداری کاغذ در اختیار محمد جوان می‌گذارد و وی با همان وسایل اندک درهمان محل طرحی نو برای کتاب قرار می‌گیرد که از بهرامی می‌خواهد که زمانهای پس از مدرسه را درقسمت طراحی و گرافیک روزنامه اطلاعات مشغول به کار شود و محمدبهرامی می‌پذیرد و آن زمان شروعی برای نقاش جوان می شود که هنر ذاتی و عشق و شور و شعف نقاشی را به بهترن حالت خود بروز دهد و به نمایش بگذارد

بخش سوم

آغاز به کار آتلیه

اولین آتلیه رسمی برای شروع کارهای حرفه‌ای

درسال 1325 بهرامی اولین آتلیه خود را در خیابان لاله زار، تهران، تاسیس نمود و سپس سازمان هنری بزرگ پارس را بنیان نهاد و پس ااز آن تشکیلات چاپ و هنرهای گرافیک مجهز گوتنبرگ را به وجود آورد.

کار مداوم و ذوق سرشار وب سبب گردید که سبک و شیوه‌ای تازه در هنرنقاشی ملی ایران پدید آورد او شاگردان متعددی تربیت نموده که هریک خود استادانی معروف می‌باشند. هنرمندان بسیاری نیز از آثار و ابتکارات بهرامی الهام گرفته‌اند.

بخش چهارم

دوران تحصیل دانشگاهی و استادی

از دوران تحصیلات دانشگاهی تا استادی در رشته نگارگری

در دهه 30 استاد بهرامی تصمیم میگرد مدارج تحصیلی خود را بطور آکادمیک ادامه دهد از این رو به دانشگاه هنرهای زیبای تهران می‌رود و تا مقطع اخر رشته نقاشی و هنر تحصیلات خود را در انجا به پایان می‌رساند. رشته گرافیک آکادمیک در ایران هنوز ناشناخته بود اما استاد بهرامی طبق ذوق و خلاقیت هنری خود اولین کارهای گرافیک سیاه سفید، طراحی های روی جلد و طراحی لوگو را پایه گذاری میکند.
استاد بهرامی در آن زمان سالها خود به عنوان اولین دانشگاه گرافیک در تهران آتلیه‌های بسیاری را تاسیس کرده بوده است و هنرمندان زیادی در آتلیه ایشان مداراج هنری را طی کرده بوده‌اند از جمله آنها میتوان به مرتضی ممیز، آیدین‌آغداشلو، علی‌اصغرمعصومی، علی اکبرصادقی، پرویزکلانتری، محمدتجویدی، بیوک احمدی و باریس آسیریان اشاره کرد.

طراحی روی جلد، رونق و اعتلای چشم‌گیر آن بیش از هرکس مدیون محمد بهرامی است از کارهای بیاد ماندنی‌اش در زمینه طراحی روی جلد و برخی نشریه‌های سالهای 1320 تا 1332 باید به روی جلد چند مجموعه شعر شاعران معاصر مانند فروغ فروخزاد (کتاب اسیر) نادر نادرپور (چشم‎‌ها و دست‌ها) می‌توان اشاره کرد
تاثیر استاد بهرامی برهنرگرافیک ایران تنها در آن نیست که او یکی از پایه‌گذاران گرافیک و به ویژه طراحی روی جلد در ایران است بلکه براین مسئله هم باید نقش و سهم او را در پرورش و تعلیم شاگردان یافت که از کارگاه او آغاز کردند و بعد‌ها به استادی رسیداند.
در دهه 40 استاد بهرامی برای شاهنامه‌ای فردوسی آرایش تازه‌ای را بطور خلاقانه مصور کرد که همانا شاهنامه‌ای امیرکبیر بود در آن زمان او در مینیاتور طرحی نو درافکند