موضوع
چهره زیبای شیرین در حالی که تمام عوالم و افکارش در پی کاخی است که فرهاد برای وی میسازد و دراین میان فرهاد با تیشه ای که کوه را کنده خود را به جهان نیستی میبرد .
در خواب شیرین دور نمایی از کاخ و لاله نمایان است
شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد
زدیم بر صف رندان و هر چه باداباد
گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد
ز حسرت لب شیرین هنوز میبینم
که لاله میدمد از خون دیده فرهاد