موضوع
به خاطر مفهوم سمبلیک و عرفانی آن اثر دارای فضایی بس کهنه، شاعرانه و اثیری است .
تم اصلی رنگ در این نقاشی اخای سوخته بیابانی است ، کلیه رنگهای دیگری که در آن کار
شده تحت تاثیر این کهنگی و قدمت میباشد .
تابلودارای فضايی است بی انتها و ناشناخته ، معلوم نیست شخصیتهای تابلو در کجا
هستند و چه موقعیتی دارند .
حافظ بر روی تنها پایه ویرانی قصری ایستاده و باقیمانده شراب خود را بر روی فضا و
زمین میپاشد .
شاخه ای انگور پیچان و تابان از یکطرف تابلو به طرف دیگر رفته و در آنجا دخترک
زیبایی مشغول نوازندگی است ، در پایین در روی زمین مجسمه شاپور دوم پادشاه بزرگ
ساسانی افتاده و در حالیکه تنه آن خرد شده است ، دست او به صورت دکوراتیو هنوز دراز
است، طلب میکند و از دنیای زندگان تمناها دارد ، او به رنگ خاک و زمین وفضای اطراف
خود ساخته شده است .
استاد بهرامی در این اثر به بی بنیادی زندگی آدمیزاد و تمايلات بی پایان انسان
اشاره داشته است.
اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک
از گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
برو به هر چه تو داری بخور ، دریغ مخور
که بی دریغ زند روزگار تیغ هلاک
فریب دختر رز طرفه میزند ره عقل
مباد تا به قیامت خراب طارم تاک